نویسنده: افسانه بوستانی کاشانی




 
همه ی ما دارای مکانیسم ذاتی توجیه خود هستیم و همیشه سعی می کنیم آنچه می خواهیم انجام دهیم؛ یعنی در واقع جست و جو می کنیم تا راهی بیابیم که غیرمنطقی را منطقی جلوه دهیم. بسیاری از مردم اصلاً نمی خواهند خود را بشناسند. آنها درباره ی دیگران و مشکلاتشان صحبت می کنند، امّا چهره ی واقعی و شخصیّت درونی شان را از خود مخفی نگه می دارند. باید سعی کنیم که خود را از خویشتن پنهان نکنیم و خود را بشناسیم.
افرادی که شکست می خورند، معمولاً خود را نمی شناسند؛ زیرا قادر نیستند از بیرون به خود نگاه کنند؛ درواقع تضادّ درونی آنهاست که شکستشان می دهد. باید از اصل خودآگاهی استفاده کرد، موشکافانه درون خود را دید و آنچه را در وجود، نادرست و اشتباه است، اصلاح کرد؛ در نتیجه قدرتی به دست می آوریم که ما را به سوی موفقیّت می کشاند.
اگر کسی با استفاده از اصل خودآگاهی شروع به شناخت پتانسیل درونی اش کند، خواهد توانست قدرت درونی اش را آزاد نماید، توسعه بخشد و از آن در کارهای موفقیّت آمیز استفاده کند. قدرتمند بودن به این معنی است که فرد احساس تازه ای از توانایی و نیز احساس شایستگی داشته باشد.
استقامتی که با خودآگاهی حمایت شود، نیروی تازه ای را آزاد خواهد کرد و این فرمول مؤثّر است که می تواند شما را به دستاوردهای موفقیّت آمیز برساند. فکر کنید اگر خداوند بخواهد نعمتی را به شما ارزانی کند، چگونه این کار را می کند؟ آیا آن را در یک بسته بندی زیبا و رنگارنگ و درون یک سینی نقره ای به دستتان می دهد؟ خیر، خداوند بسیار داناتر است. او این نعمت را در قلب یک گرفتاری بزرگ و دشوار جای می دهد و با صبر و تأمّل به انتظار می نشیند تا ببیند آیا شما این مشکل را می شکافید تا به مروارید درونش دست یابید یا خیر؟ آیا فکر می کنید اگر ما در زندگی مشکل نداشته باشیم، زندگی برایمان زیباتر می شود؟ مرده ها هستند که هیچ مشکلی ندارند؛ وجود مشکل یکی از نشانه های زنده بودن است؛
مشکل راهی برای سازندگی است. سختی در ذات زندگی این جهان هست، هدف خداوند از مشکلات زندگی، ساختن انسان است؛ مشکلات نقشی با ارزش در پیشرفت افراد دارند، گستره ی بینش انسان را وسعت می بخشند و توان او را برای هرچه بهتر زندگی کردن بالا می برند.
«چارلز کنزینگ» - دانشمند و محقّق مشهور - روی دیوار آزمایشگاهش نوشته بود: «خداوندا! به من موفقیّت مبخش؛ زیرا مرا سست می کند، برایم مشکلی ارزانی کن تا مرا قوی تر سازد.»
اگر واکنش کسی هنگام سختی ها این باشد که فوراً شروع کند به آه و ناله یا از بخت بد خود شکایت نماید و مرتّب به خود بگوید: «چرا من؟» مسلّماً بدون کمک دیگران قادر به حلّ مشکلات نخواهد بود؛ اما اگر آرامش خود را حفظ کند، مشکلات را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرد و امیدوارانه بیندیشد، بر مشکلاتش پیروز خواهد شد. برای به دست آوردن نتیجه ی مطلوب در برابر مشکلات باید حدّاقل به سه سلاح مهم مجهّز بود: 1- دانش 2- تفکّر 3- ایمان؛ یعنی دانستن، فکر کردن و باور داشتن.
هرگاه به مشکلی برخوردید و نگران و عصبی شدید، با خود بگویید:
«بی خیال باش» و آن قدر تکرار کنید تا ذهنتان را آرام نگه دارید. اگر به این شکل با مشکلاتتان برخورد کنید، مغزتان بلافاصله برای حلّ مشکل شروع به فعالیّت خواهد کرد و در این حالت تمام قوای عقلانی و روحی شما آزاد خواهد شد، ذهنتان محکم به این مشکل خواهد چسبید و با پرتاب پشت سر هم ایده ها، آن را متزلزل خواهد ساخت.
برای به دست آوردن آرامش و تفکّر منطقی می توانید از دعا هم استفاده کنید؛ این در واقع شکلی از انتقال فکر است. اگر چنین نظری نسبت به دعا داشته باشید، می توانید از آن برای بیرون کشیدن قدرت خارق العادّه ی بُعد الهی خود، یعنی جایی که محلّ تمام پاسخ های خردمندانه است، استفاده کنید. دعا خطّ ارتباطی بین بینش، الهام و فهم، است. با دو عقل روی مشکلتان کار کنید: عقل خودتان و شعور خدایی تان؛ دیگر چه می خواهید؟!
تمام راه حل هایی که برای مشکلتان لازم دارید، در وجود خودتان است؛ در داخل و خارج مغزتان. واکنشی منطقی و آرام داشته باشید تا بتوانید خطّ ارتباطی میان افکار درونی و سطح مغز را باز نگه دارید.
چگونه می توان در برابر مشکلات به نتیجه ی مطلوب و موفقیّت آمیز رسید؟
1- برخلاف آنچه اغلب مردم فکر می کنند، مشکلات بد نیستند و حتّی می توانند به نفع زندگی مان نیز باشند؛
2- همه ی کسانی که زنده اند مشکل دارند، هرچه مشکلتان بیشتر باشد، زنده ترید؛
3- هرچه می توانید در مورد مشکلتان بیشتر بدانید؛ دانش، کلید دست یافتن به راه حلّ مناسب است؛
4- هنگام رویارویی با مشکلات از خود واکنش احساسی و بدون فکر نشان ندهید، بی خیال باشید؛
5- تا زمانی که مغز داغ است، نمی توان خوب عمل کرد. تنها هنگامی می توانید درست فکر کنید که مغزتان آرام شده باشد؛
6- فکر کنید؛ ایده های موفقیّت آمیز همیشه در ذهنتان است، با فکر کردن آن را بیرون بکشید؛
7- اعتقاد داشته باشید که می توانید، ایمان داشته باشید که قادرید مشکلتان را حل کنید. با ایمان به نتایج خارق العادّه دست خواهید یافت؛ پس ایمان داشته باشید که به پاسخ خواهید رسید.
فردی که عصبی نیست، درواقع دقیق و منطقی است، در زندگی هدف دارد، می داند چه می خواهد و برای به دست آوردن آن می کوشد، اجازه نمی دهد هیچ چیزی آشفته و پریشانش سازد، احساسات و روحش را در کنترل دارد و در مسیر زندگی عجله نمی کند؛ امّا پیوسته و منظم جلو می رود.
به کسانی که می خواهند فشارهای عصبی را از زندگی شان حذف کنند، باید گفت:
1- دیگر لازم نیست فشارهای عصبی را تحمّل کنید؛ مشکلات را در کنترل داشته باشید. می توانید؛ اگر باور کنید، می توانید؛
2- به دست آوردن آرامش و خونسردی، ساده نیست؛ باید آن را خلق کرد، پس همین الآن شروع کنید؛
3- برای به دست آوردن آرامش هر روز و هر شب در ذهنتان به تکرار افکار مثبت و کلمات آرام بخش بپردازید، این روش دارای اثر درمانی فوق العادّه ای است؛
4- تا جایی که ممکن است صدا را در محیط زندگی تان کاهش دهید؛
5- برای به دست آوردن آرامش روحی، بیشتر به امور معنوی توجّه کنید؛ مسلّماً با این کار به آرامش خواهید رسید؛
6- با دقّت بیشتری به درونتان بنگرید و عامل اصلی عصبی بودنتان را کشف کنید؛
7- حالات ناخوشایند و نامتعادلی را که در ضمیر ناخودآگاهتان ریشه کرده، بیابید و نابودشان کنید.
برای رفع فشارهای عصبی باید دو قدم برداشت:
قدم اوّل: این که برای مسائل جزیی خود را ناراحت نکنید؛
قدم دوّم: این که بدانید همه ی مسائل جزیی هستند.
بدانید که آتش اشتیاق همواره شعله ور نمی ماند؛ مگر این که هرچند وقت یک بار هیزم تازه در درونش بیندازید. گاهی ممکن است انگیزه تان فرو بنشیند و ترکتان کند؛ بنابراین باید برنامه ای برای احیای آن در دست داشته باشید. تا آن جا که می توانید از بدبین ها، نق نقوها و منفی باف ها بگریزید؛ مسیر آنها با شما یکی نیست.
تفکّرتان را تغییر دهید تا زندگی تان دگرگون شود. این کار را با ایده های خوب و جایگزین کردن تفکّرات مثبت به جای دیدگاههای منفی انجام دهید و بدانید در موقعیّت مناسب قرار دارید و می توانید همان چیزی باشید که می خواهید.
منبع: بوستانی کاشانی، افسانه، (1389)، تکنولوژی فکر: تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی، کاشان، نشر مرسل.